فاطمه دوست داشتنی مافاطمه دوست داشتنی ما، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

دخمل بلا , نور چشمی و عزیز دل مامان و بابا

اولین محرم فاطمه جانم ....

درست روزی که تبریز رسیدیم , 14 آبان ماه بود و 9 ماهه شدی ...   گذاشتن پست برای تبریک 9 ماهگیت در اون روز , به خاطر نبود اینترنت در دسترسمون ,   امکان نداشت دختر نازنین و مهربونم  ....   9 ماهه که شدی , چهار دست و پا رفتنت خیلی خبلی بهتر شد ,   و بعد از یک هفته دیگه مستقل شدی برای خودت ...   مثل جت همه جا میرفتی و از همه جای خونه مامان جون سر در میاوردی , به خصوص حمام     و تقریبا در نه ماه و 20 روزگی هم دندون پنجمت " یعنی نیش سمت چپت از بالا " بیرون زد ....   و دخترک پنج دندونی من شدی نازنینم ....   و من فهمیدم که...
17 آبان 1393
3334 15 41 ادامه مطلب

رقیه خاتون , سه ساله کربلا ...

محرم که میشه   حال و هوای همه جا عوض میشه ...   در و دیوار شهر ... کوچه ها ..... محله ها ....   حتی بسیاری از وبلاگها رنگ و بوی محرمی میگیرن ....   چقدر این عوض شدن رو دوست دارم ...   هیئت های سینه زنی  , دسته های عزاداری , پرچم های سیاه ,   چشمهای اشکبار و دلهای داغدار حسین , همه و همه غم انگیز هستن اما زیبان ....   شاید زیباییشون از همون زیبایی نشات گرفته که   که عمه جان رقیه خاتون , زینب بسیار داغدیده اما صبور , فرمود :   " ما رأیت الا جمیلا &q...
8 آبان 1393
2347 13 11 ادامه مطلب

روز اول محرم و ما از سفر برگشتیم

سلام به همه دوستای گل و نازنین و مهربونم   امروز اول محرم هست و ما از سفر 21 روزه خودمون برگشتیم ...   امروز خیلی وقتی برای نوشتن ندارم , فقط خواستم بیام پیشتون و بهتون خبر بدم که ما اومدیم   ممنون که اینقدر با وفا هستین   و ما رو از یاد نبردین و برامون مهربانانه کامنت گذاشتین توی این مدت نبودنمون ...           فرا رسیدن ماه محرم , ماه عزای حسینی رو هم خدمت همه دوستای گلم تسلیت میگم   عزاداریهاتون قبول   و التماس دعا در لحظه های دلتنگی و اشک باریدن بر مظلومیت اهل ...
4 آبان 1393
1